سوالات عشقی دانشگاهی
سوالات عشقی دانشگاهی
اگر در دانشگاه حس می کنید که پسری به شما توجه می کند و می خواهید ببینید که احساس شما درست است یا نه، سوالات زیر را از او بپرسید.
۱/ هر وقت وارد کلاس می شی همیشه اولین نفر من رو نگاه می کنی چون
الف) عاشقی
ب) نمی تونی به من نگاه نکنی
ج) واقعاً … من این کار رو می کنم؟
۲/ هر وقت یه جوکی در کلاس بیان می شه و همه می خندن سریع نگاهت رو به من برمی گردونی و به من نگاه می کنی چون
الف) همیشه دوست داری ببینی من می خندم
ب) داری بررسی می کنی ببینی که آیا من لطیفه رو دوست دارم یا نه
ج) همیشه جذب خنده من می شی
۳/ وقتی داری با دوستات صحبت می کنی همین که من رد می شم سریع حرفت رو قطع می کنی چون
الف) چون جلوی من خجالت می کشی
ب) حضور من همیشه روت تاثیر می ذاره
ج) می ترسی حرف هایی که می زنی من رو ناراحت کنه
۴/ اگه بخوای جزوه ای تهیه کنی می یای اون رو از من می گیری چون
الف) می خوای به من نزدیک تر بشی
ب) به من اعتماد داری و جزوه من رو از همه کامل تر می دونی
ج) کسی دیگه بهت جزوه نمی ده
۵/ بعضی موقع ها اتوبوس دانشگاه که می یاد سوارش نمی شی و از روی صندلیت تکون نمی خوری چون
الف) منتظر من هستی که با هم سوار اتوبوس بشیم
ب) داری به من فکر می کنی
ج) اتوبوس شلوغ هست و منتظری خلوت ترش بیاد
۶/ اگه خانوادت اومدن دانشگاه من رو به اونا معرفی می کنی چون
الف) چون می خوای خانوادت با عروس آینده اشون آشنا بشن
ب) می خوای خانوادت درباره من بدونند
ج) می خوای جلوی خانوادت نشون بدی که با من دوست هستی
۷/ اگه من بیان کنم که به یه چیز علاقه دارم سریع اون رو تهیه می کنی چون
الف) به نظر من اهمیت می دی
ب) می خوای من رو خوشحال کنی
ج) اخلاقت اینطوریه و با بقیه همین طور برخورد می کنی
۸/ همیشه سرکلاس هایی که با هم هستیم تیپ می کنی و نیم ساعت زودتر می یای کلاس چون
الف) می خوای من رو ببینی
ب) می خوای توجه من رو جلب کنی
ج) من برای همه کلاس ها همین کار رو می کنم
پاسخ الف ۱۰ امتیاز – ب ۵ امتیاز – ج ۳ امتیاز دارند.
حال اگر پسر مورد توجه شما امتیاز امتیازش بالاتر از ۴۰ شد، بدانید که عاشق شماست
اگر چیزی مابین ۳۰ تا ۴۰ شد بدانید که به شما فکر می کند
اگر کمتر از ۳۰ شد بدانید که طرف اصلاً تو باغ نیست.
نظرات شما عزیزان:
خوبی
ایشالله که خوب باشی کارو مشغلت زیاده
امیدوارم همیشه سلامت باشی
مواظب خودتو دختر کوچولوتم باش
هوا سرده لباس گرم بپوش
میان این همه مهمان ،
چقــدر تنهایم !
وقتی ،
در بین این همه کفش ...
کفش های تو
.... نیست !
میرسد !!؟ --------------------------- با برگ برگ دفترعمرم
عجین شدم .. روزی در اوج و روز دگر بر زمین شدم .. یک عمر...
قصه های دل داغ دیده را .. با آه سرد گفتم وداغ آفرین شدم .. ز
آتشفشان درد .. گذشتم به سوز اشک! .. من .... شمع راه
هروله ای آتشین شدم .. خاقان عشق فتح دلم را اراده کرد .. بر
خود حصار بستم و .. دیوار چین شدم . ! . جز سایه ای خمیده
کسی همسفر نشد .. از خویش کوچ کردم و تنها ترین شدم
برچسبها: